کمردرد یک شکایت شایع بوده که دارای علل مدیکال یا اختصاصی(عفونی تومورال التهابی نورولوژیک) و مکانیکال یا غیر اختصاصی(85-80 %) است در اکثر موارد خود محدود شونده میباشد اما گاهی بیماری وارد مرحله تحت حاد و مزمن میشود که هزینه عمده اقتصادی، مشکلات کاری و ناتوانی را به همراه دارد این مرحله خصوصیاتی دارد که شناخت جنبه های روانشناختی میتواند به حل موانع بهبود و جلوگیری از ناتوانی کمک زیادی نماید. مشکلات بیماران بعنوان یک کل از نظر بیوسایکوسوشیال در مرحله مزمن شامل اختلال فیزیکی – هیجانات – نگرشها – دیسترس – رفتار بیمارگونه و مشکلات سوشیال میباشد.
رفتار بیمارگونه: شامل آنچه بیماران میگویند و انجام میدهند تا نشانگر بیماربودن فرد از دریچه دیگران باشد و وابسته به اینست که به چه چیزی و چگونه درباره بیماریشان فکر میکنند البته تا اندازه ای معقول و نرمال است و دارای تاثیرات مثبت میتواند باشد ولی میتواند با تاثیر گذاری روی درمان و طولانی کردن مدت بیماری دردسرزا باشد.
نگرش ها: اینکه چگونه افراد فکر میکنند و موضوع را درک میکنند مرکز ان چیزی است که آنها درباره ی ان انجام میدهند و چگونه انها تحت تاثیر قرار میگیرند نگرش ها دارای طیفی از حالات عمومی تا بسیار اختصاصی هستند.
ترس از چیزی که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد میتواند از خود درد موجود هم مهمتر باشد ترس نامتناسب در مورد کمردرد بر اساس درک غلط یا وضعیت هیجانی موانع مهم درمان و بازتوانی است هرچند که ترس ذاتی است ولی گستره بزرگتری از ان اکتسابی است یاد میگیریم که از استرس و درد بترسیم سپس سعی میکنیم از ان اجتناب کنیم اگر با اجتناب درد نداشته باشیم ممکن است باعث تقویت ترس از درد شده تلاش بیشتری برای اجتناب از ان صورت گیرد که این فرد وارد سیکل معیوبی خواهد شد که ازنظر فیزیکی وروانی فرد ضعیف میشود. مهمترین این نگرش ها شامل Fear – aviodance beliefs است مثل راه رفتن که 36% درد را افزایش، 45%بدون تاثیر و 16%کاهش میدهد ← تمرین باعث افزایش درد اسکلتی-عضلانی بصورت کوتاه مدت می شود ← درک غلط بیمار ← بیمار درد ناشی از ورزش را زیاد تخمین میزند← overstimate-overpredicte ← ترس از درد بیشتر مربوط به انتظارات اینده درد میباشد تا واقعیت جاری وی. رفتار اجتنابی در فاز حاد باعث کاهش nociception ولی در فاز بعدی باعث anticipation of pain میشود طوریکه تقویت کاذب با تلاش نکردن و درد نداشتن ایجاد می گردد ← تشدید رفتار← سیکل معیوب هر چقدر استراحت طولانی تر باشد deconditioning بیشتر و بازگشت به کار باعث درد گذرای بیشتری میشود← توقف کار← تقویت نگرش اجتنابی و…. مسولیت پذیری مهم است بعضی ها منتظر کمک میمانند external ← دیسترس بیشتر-عدم همکاری بیشتر با درمان و توصیه – ناتوانی بیشتر و احتمال بیشتر رهاکردن شغل و در مقابل بعضی ها فعال هستند internal ← بیشتر به خود متکی هستند کمتر کمک میگیرند
دیسترس: شامل پاسخ زیاد و غیر عادی به استرس میباشد که شامل اضطراب(حملات پانیک تعریق تهوع خشکی دهان لرزش طپش قلب و …) Increased bodily awareness مثل ناخوشی لرز و اگاهی جسمی، ترس (ترس از درد، جراحی، ناتوانی و تاثیرات روی کار فامیل اقتصاد)افسردگی(شایعترین اختلال روانپزشکی در دردهای مزمن) عصبانیت و تغییرات در عادات معمول مثل تغییر الگوی خواب، فعالیت جنسی، تغذیه، سوء مصرف مواد، اختلال در ارتباطات فردی اجتماعی. لذا بایستی درک درستی از علت مراجعه بیمار داشته باشیم( رفع درد، تشخیص روشن، اطمینانبخشی، بیان دیسترس) و تمرکز بایستی روی برطرف ساختن این علل باشد 80-30 % در کلینیک درد علائم افسردگی20 % با معیارهای اصلی هستند (اغلب بیماران خلق افسرده دارند بعنوان یک جنبه از کمردرد) افسردگی شامل نگرش های منفی خلق افسرده و سمپتوم های بالینی است. تظاهر کلیدی دیدگاه منفی به خود، جهان و آینده – درد و افسردگی اغلب با همدیگر هستند بیماران افسرده درد بیشتری را گزارش میدهند و درد ممکن است سمپتوم افسردگی باشد افسردگی ممکن است درد فیزیکی را تشدید نماید و درد مزمن و درمان ناموفق سبب افسردگی شود← سیکل معیوب اما تعدادکمی از بیماران نیازمند ارجاع تخصصی میباشند. Anger and hostility خیلی از بیماران مبتلا به کمردرد عصبانی هستند← ممکن است کار یا حادثه را مقصر بدانند یا از پزشکان بعلت عدم توانائی درمان، بدلیل از دست رفتن شغل و منبع درامد، سیستم وکلا پزشکان قانونی در موارد دعوای قانونی و جالبتر عصبانیت درمانگران بعلت خوب نشدن، مواجه شدنشان با محدودیت ها – مقصر دانستن بیمار ← نتیجه اختلال در ارتباط بیمار – پزشک که بصورت عدم همکاری عدم موفقیت درمانی و عصبانیت بیشتر ادامه خواهد یافت.
همیشه بایستی هوشیارباشیم که چه چیزی را و چگونه میگوییم بعلت تاثیر روی نگرش بیمار چون این مهمتر از تاثیر مستقیم توصیه های ما روی شرایط فیزیکی بیمار است(تاثیر قدرتمند فکر روی تواناییها(مسائل سوشیال جامعه، خانواده و جهان نیز روی سیر بیماری موثر است و شرایط محیط کار بیماران نیز بسیار مهم است